آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

دخمل زیبای من و بابایی

7 ماهگی....

پرنسس من 7 ماهگیت مبارک ....       دختر قشنگم دیشب تولد 7 ماهگیتو خونه مامانی گرفتیم.   عزیز دل مامانی این ماه خیلییییی چیزا یاد گرفتی  ماما میگی، بابا میگی، دد میگی البته هنوز معنیاشو نمیدونی، زمانی که عصبانی میشی پشت سر هم و بدون مکث همش میگی ماماماماما بابابابابابا دخترم بدون کمک میتونه بشینه اصلا با اسباب بازیات کاری نداری و فقط چشم دوختی به وسایلای خونه هر اسباب بازی که دستت میدم فقط چند دقیقه سرتو گرم میکنه و سریع ازش خسته میشی و میری سراغ یه چیز دیگه، اخرم همه اینا ختم میشه به یه جییییییییییییییییییییییییییییییییغ بنفش که بیام بغلت کنمو هر جا میرم با خودم ببرمت. ...
25 تير 1392

دردانه من

دختر قشنگم الان شما 6 ماهو 18 روزته و واسه خودت خانومی شدی ماشالا.  حسابی شیطونی میکنیو امون منو باباییو بریدی. همش غلت میزنیو باید از زیر مبلو میز پیدات کنیم هر جا دوست داری میری، ماشالا حسابی کنجکاویو میخوای از همه چی سر در بیاری هیچ جوری هم نمیتونیم گولت بزنیم . جدیدا دد میگیو ما حسابی ذوق میکنیم  اول بیصدا شروع میکنی بعد همینجوری پشت سر هم  ددددددد.... عاشق موبایلو ریموت تلویزیونولب تاپی  ، همه اینارو به اسباب بازیات ترجیح میدی.        دخملیه نازم تو روروءکت میشینیو و به جای جلو رفتن دنده عقب میری اول از همه هم از آشپزخونه سر در اوردیو یه راست رفتی سراغ کابینتا،در کابی...
14 تير 1392

عکسای آتلیه 5 ماهگی....

با خاله جونی رفتیم عکاسیو کلی عکسای قشنگ ازت گرفتیم ولی اون روز بر عکس همیشه اصلا حالو حوصله نداشتی و به زور تو چند تا عکس خندیدی،       اینم چنتا از عکسای قشنگت.....        قربوووووووووووووووووووووووووووووون خندت زندگیه من             اخه من فدای اون نگاهت....         ...
5 تير 1392
1